نورانورا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

نورا

ژستهاي ددر

اينجا بابايي  ميخواست بره بيرون اشغالها رو ببره كه فهميدي و مجبور شديم شمارو هم حاضر كنيموخودت رفتي از خوشحالي تل اوردي گذاشتي سرت    اينجا هم كه ني نيت رو گذاشتي تو كالسكه با خودت ببري  ...
30 خرداد 1391

بدون عنوان

گل خوشگلي كه خاله پرگل به نورا داد(تو قرار قبلي ) اسباب كشي  در فرودگاه  وسالن وليمه ماماني            ...
21 خرداد 1391

بدون عنوان

ماماني يك ماهي ميشه نيومدم اينجا تا خاطراتت رو ثبت كنم . ماه سختي روگدرونديم اما شيرين..... اومديم يه خونه جديد و شما اين تنوع رو دوست داشتي خدارو شكر و يه سري عادت هايي كه يه كوچولو بد بود و تو اون خونه انجام ميدادي اينجا به خاطر جديد بودن محل فراموش كردي ....(مثل گير دادن به پريز و كليد و اف اف و رفتن به حياط خلوت و...) اسباب كشيمون سخت بود چون مامان مهين نبود اما شيرين بود چون فرستاده بوديمش مكه شما خيلي دوسش داري و وابسته اي بهش وقتي از مكه برگشت انگار باهاش قهر بودي   بغلش كرده بودي اما هر كاري ميكرد نگاش نميكردي   ولي كم كم .... مثل قبل شدي    ...
21 خرداد 1391

لواسان

جمعه تصميم گرفتيم بريم لواسون تا شما يكم آب بازي كني . بسكه تو خونه ليوان اب رو برميداري كه بازي كني دلمون سوخت ....دل سوختن همانا و پدر مارو در آوردن همانا هه هه هه  يك ساعت مارو تو آفتاب نگه داشتي تا كنار آب بشيني و گل درست كني بمالي به پاهات  و اينهم شيرين كاري بعد آب بازي    ...
21 خرداد 1391

مادرانه

امروز تولد حضرت فاطمه زهرا (س)  است و روز مادر و روز زن  خدايا مادر بودن خيلي شيرينه به همين  شيريني قسمت ميدم تمام كساني رو كه منتظر يك معجزه اند رو بي نصيب نگذاري                                                      ...
23 ارديبهشت 1391

مـــــــــــــــادر

باز هم باتو مادرم  باز تو با دستاي كوچولوت با پاهاي كوچولوت ميخواي منو تا بهشت ببري  باز باتو... نورا هر لحظه يك جور دوستت دارم و هر لحظه از لحظه قبل بيشتر...وحشتناك بيشتر  همش با خودم ميگم : خدا هرگز تورا از من نگيرد  از ما نگيرد از من و بابايي   دوست دارم مادر باشم تا تو سختي هات كنارت باشم  دوست دارم مادر باشم تا دردت رو نبينم  دوست دارم مادر باشم تا بزرگ شدنت رو ببينم  دوست دارم مادر باشم تا سالم و صالح بودنت رو ببينم  د وست دارم مادر باشم تا ببينم با معرفت شدي دوست دارم م ادر باشم تا هروقت خسته و پير شدم بدونم بجاش تو جووني و شاد دوست دار...
23 ارديبهشت 1391

بهشت مادران (اولين قرار ماماناي دي 89 در سال 91)

كلي ذوق داشتم واسه امروز يعني 14 ارديبهشت و خوش هم گذشت هر چند زمانش خيلي كوتاه بود و مابايد زود برميگشتيم اما عالي بود  نورا جونمم هم كه گيرداده بودي به بادكنك بچه هاي ديگه و 3 تا رو باهم بغل كرده بودي كه تو تمام عكسها هست  در صورتي كه تو خونه اصلا به بادكنك نگاه نميكني فداي تو بشم من الهي كوچولوي ديكتاتور البته تمام بچه ها همينطور بودن يمي يه ارگ كوچولو اورده بود و همه دنبال اون بودن    ...
14 ارديبهشت 1391

16همين ماهگرد تولد

  الهي شكر 16ماه تمومه كه يه فرشته كوچولو داره تو خونه ما وول ميخوره  الهي خدا به تموم كسايي كه چشم انتظار ني ني هستن عطا كنه  خيلي شيرينه  وقتي لباساشو تا ميكني ميذاري با دقت تو كشو ميره در عرض 30 ثانيه بهمشون ميريزه و بعد براي خودش هورا ميكشه    وقتي هرچي دستت ميبينه با گريه هاي الكي ازت ميگيره يه نگاش ميكنه و ميندازه  اونور   وقتي يه دقه دراز ميكشه تو رو بازمين بازي اشتباه ميگيره موهاتو ميكشه تاپ تاپ ميزنه تو صورتت انگشت ميكنه تو دماغت چشمتو نيشگون ميگيره و گاهي هم اروم ميبوستت   وقتي قلقلكش ميدي با جيغ ميخنده و خونه رو ميذاره رو سرش   ...
5 ارديبهشت 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نورا می باشد