نورانورا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

نورا

سفر به همدان

تصميم گرفتيم از 7 تا 11 شهريور رو بريم همدان .بابايي گفت خنكه و مي چسبه اما...... نميدونستيم اينقدر خوش ميگذره و خستگيمون در مياد .يه سفر عـــــــــــالي بود عالي. اما بيشتر از همه به   نورا جونم خوش گذشت .  اينقدر خوب بوووود كه حتما دوباره ميريم          در هگمتانه خوشحال از اينكه از دستمون فرار كردي  و اينجا ناراحتي چرا نميزاريم تنهايي بري ... بازم ميخواي خودت تنها بري و..........     گنج نامه وتماشاي رود الوند فداي اون تماشا كردنت   وااااي خداياي من اينجا از دستت مرديم از خنده پشمك و فرفره تو دستات ميدو...
11 شهريور 1391

نورا

وقتي مامان تنبل شه و سرش شلووووووووووغ معلومه وبلاگ تپلي خانوم بروز نميشه  سعي ميكنم يه سري از كار هايي كه ميكني رو با عكس  شرح بدم  تا خاطراتت نصفه نمونه عسلم   بقيه در ادامه مطلب 1.بازيي كه فعلا بهش گير دادي و ول كن قضيه نيستي: آب بازي جالب اينجاست كه بايد دو تا ظرف پيشت باشه و مثل آزمايشگاهي ها با علاقه تمام آب رو از يه ليوان به يه ليوان ديگه ميريزي كلي هم آب اين وسط هدر ميره .هههه فرش اشپزخونه كه ديگه هيچي نميتونم توصيفي ازش داشته باشم برات  اما منو بابايي عاشق اين بازيت هستيم  قيافت با لپ و لب آويزون ديدني ميشه      2.كلا كمد و كشو و...از دست شما ن...
11 شهريور 1391

بالاخره با حموم كنار اومدي

به لطف اين وان بزرگ و عشقي كه به آب بازي داري ما راحت شديم  هرچند نميزاري سرت رو بشوريم . اما ديگه تا ميگيم حموم در نميري از دستمون تازه خودت يه وقتايي با لباس ميري تو وان خالي ميشيني به اميد اينكه آب بياد توش ههههه     بعد حموم پستونك ميجسبه ..........  اين عروسك كه اسمش رو گذاشتيم دادشي از دست تو بدبخته براي اين كه يا كتك ميخوره يا پستونكش رو ميخوري(تويي كه اصلا پستونك خور نبودي!!!) يا پرتش ميكني  اصلا وقتي مي بينيش خودت اداي گريه كردن در مياري هههه يعني ني ني گريه ميكنه  ...
5 مرداد 1391

بازی

بازي بازي بازيييييييييي نوراي ما فقط بازي دوست داره مثل همه كوچولوهاي همسن و سال خودش يكي از بازيهايي كه بيشتر با بابايي بازي ميكن "ادا بازي" هستش . يعني هر كار تو ميكني بايد بابايي هم ادات رو در بياره و اين وسط من از كارهايي كه تو ميكني غش ميكنم از خنده . اول دستت رو ميكشي رو سر و صورتت بعد موهاتو بهم ميريزي بعد ميخوابي رو زمين اداي گاو و ببيي و جوجو بعد غلت ميزني يهو ميدوی میری ميشيني   وای که من به فدای این همه انرژی تو دوستت دارم ...
18 تير 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نورا می باشد