نورانورا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

نورا

بدون عنوان

1391/8/30 16:43
نویسنده : مامان مرمر
192 بازدید
اشتراک گذاری

توبزرگ شدي بيشتر از اون چيزي كه من فكر ميكردم :

1.صبح خيلي عجله داشتي زودتر چايي بخوري نميذاشتي خنكش كنم. اخر سر ليوان رو ازم گرفتي يه ذره خوردي ديدي داغه گداشتي زمين فوتش كردي و بعد دوباره خوردي با ژست مخصوص ادم بزرگها . دلم ميخواست لهت كنم بعدشم گازت بگيرم 

2. بعد از صبحونه داشتم ناخنهات رو ميگرفتم ناخن شصتت رو كه گرفتم برش داشتي و سعي كردي دوباره بچسبوني سر جاش!!!

3.ديشب يه عروسك انگشتي كرده بودم دستم و هي بهت ميگفتم سلام .....نورا ....ســــــلام 

ظهر موقع ناهار انگشتت رو كردي تو ماست يه قلمبه اوردي بيرون گرفتي جلوي چشمت به خودت تندتند ميگفتي :

اَم....اَم (سلام ....سلام )

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نورا می باشد