نورانورا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

نورا

دلتنگی

1390/8/6 17:17
نویسنده : مامان مرمر
260 بازدید
اشتراک گذاری

 

ماه آخر و پایان انتظار.یه وقتایی گریم میگرفت واسه تویی که ندیده بودمت

دلم تنگ میشد. پیش خودم میگفتم اگه مامانتم چرا نمیتونم بغلت کنم ؟

چقدر هم سخت وزن میگرفتی منتظر

برات لالایی میخوندم تا صدامو بشنوی و فکر نکنی تنهایی دوست داشتم بدونی

مامانت اون بیرون تمام فکر و ذهنش تویی .

تمام تلاشم این بود که این آخرا آرامش داشته باشم تا به تو آسیبی نرسه

به حرفهای بی اهمیت و ناراحت کننده دیگران فکر نکنم که تو اذیت نشی

برای من و بابایی مهم نبود که کی منتظر تو هست کی نیست ؟

کی از اومدنت خوشحال میشه و کی نمیشه ؟

واسه کی خوش قدمی و واسه کی نیستی؟

 

مهم سالم بدنیا اومدنت بود

مهم این بود من وبابایی بتونیم بالاخره تورو به آغوش بکشیم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نورا می باشد