ورجه وورجه های اول صبح
دخملکم از اول آبان که سرکار نرفتم بیشتر با هم تنها بودیم .عاشق لگدهایی بودم که صبح ها میزدی و یادم می اوردی که یه نی نی تو گشنه تو دلمه بیدار میشدم کلی نازت میکردم و تو هم تو دلم هی بالا و پایین میرفتی واسه مامان و مجبورم میکردی هی از دل نی نی دارم که که هی تکون میخوره فیلم بگیرم آخرسر هم با یه لقد جانانه دوباره یادم می افتاد که گشنه ای.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی