اتفاقات ناخوشايند
دلم نميومد ار 18 شهريور به بعد رو آپ كنم. انقدر كه همه چيز از 18 اُم به بعد به تلخي گذشت ...
اما چاره اي نيست بايد نوشت .
تنها عموي نازنينم(عمومسعود) رو آخرين ساعات روز 18 شهريور از دست دادم . خيلي تلخ بود .اما بايد پذيرفت...
مساله ي مهم اين بود كه نوراي نازم طاقت گريه ها رو نداشت و شديدا از لحاظ روحي بهم ريخت و انگار از چيزي ترسيده بود. ودائــــم منو چك ميكرد كه سرم پائين نباشه كه مـــبادا گريه كنم. و هي ميگفت مامان :"ديّه نتوني ها"ديگه عصبي شدن و وابستگي شديدش تو اين مدت بماند .
20روز بعد كه يه نازنين ديگه(عموقدرت) رو ازدست داديم و هرچي رو نورا كار كرده بودم پريد .
روزهاي سختي واسه خانوادمون بود نورا جون ...
اميدوارم ديگه تكرار نشه .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی